وقت و عمر چيز عجيبي است، تقريباً تنها هديه رايگاني است که در اختيار همه انسانها قرار دارد. تنها چيزي است که بخواهيم يا نخواهيم بايد آن را مصرف کنيم. منتها چگونه مصرف کردن اين هديه است که بين انسانها تفاوت ايجاد ميکند.
بعضيها آن را پاي گيم و تلويزيون و ماهواره و اخبار ميسوزانند. بعضيها عمده آن را صرف شغلشان ميکنند. بعضيها عمده آن را صرف خواب و خوردن و تفريح ميکنند. بعضيها نميدانند با آن چکار کنند و آرزو ميکنند سريعتر تمام شود. در نقطه مقابل آن افرادي در آي سي يو هستند و ميليونها تومان هزينه ميکنند تا چند ساعت يا چند روز يا چند هفته بيشتر زنده بمانند.
بعضيها عمر فروشي ميکنند و اندک حقوقي در ازايش دريافت ميکنند. آنها فروشندگان زمان هستند.
بعضيها خريداران زمان هستند وقت ديگران را ميخرند و خودشان اندازه چندين انسان زندگي و امکانات و درآمد را تجربه ميکنند. بعضيها روي خودشان کارکردهاند. صاحب علم و تجربه و مهارتي هستند و واحد درآمدشان ساعتي يا دقيقهاي است (مانند مشاوران، پزشکان، فروشندگان حرفهاي و خلاصه صاحبان تخصص) بعضيها صاحب مهارت و علم و دانش خاصي نيستند و واحد درآمدشان ماهانه است.
پول قابل ذخيرهسازي است. اگر از دست رفت ميتواند جبران شود ولي افسوس که زمان اينگونه نيست.
زمان را نميتوان ذخيره يا پسانداز کرد. فقط بايد خوب خرج کرد زمان را نميتوان به عقب برگرداند. فقط بايد خوب به جلو برد.
بيانصافي است که وقت را به طلا تشبيه کنيم. وقت طلا نيست وقت همهچيز است. طلا فقط يک محصول جانبي است که نتيجه ي استفاده درست از زمان است. متاسفانه در جامعه اي زندگي مي کنيم که زمان در فرهنگ آن پول نيست،سرمايه نيست،بهره ندارد،سود ندارد،هزينه محسوب نمي شود.
همانطور که در کتاب
اميدوارم هرگز مصداق اين شعر پروين اعتصامي نباشيم:
عمر گرانمايه در اين صرف شد تا چه خورم صيف و چه پوشم شتا.
استعاره مثلث «فکر، وقت، انرژي» را خيلي دوست دارم.
اين استعاره ابداع استاد محمود معظمي است. اين مثلث سه رأس دارد که مهمترين آن فکر است و بعد زمان و انرژي.
ما در هرلحظه از زندگي فقط يک فکر، يکوقت و يک انرژيداريم و ميتوانيم آن را صرف يک کارکنيم. اينکه اين سه فاکتور را کجا صرف ميکنيم نشاندهنده نتايج زندگي است. هر کاري که انجام ميدهيم بايد از خودمان بپرسيم الآن من فکر و وقت و انرژيام را روي چهکاري دارم صرف ميکنم، آيا اين کار من را شادتر ميکند. آيا اين کار درآمد من را بهبود ميبخشد. آيا اين کار من را موجود بهتري ميکند و مهمتر از همه اينکه آيا اين کار اولويت من هست؟
براي اين کار مجموع دريافتي يک سال خود را محاسبه نموده و آن را بخشبر عدد 2000 کنيد. ارزش يک ساعت کاري شما مشخص ميشود. عدد 2000 بيانگر ميانگين 40 ساعت کار در طول هفته و به مدت 50 هفته در سال است.
بهطور مثال اگر کل دريافتي يک کارمند در ماه دو ميليون تومان باشد براي يک سال کار وي، عدد بيست و چهار ميليون تومان را بخشبر 2000 ساعت مينماييم:
12000 = 2000 /24.000.000
يعني ارزش يک ساعت کار اين کارمند برابر با 12.000 تومان است (!)
ميخواهيد يک مطلب جالب برايتان بگويم؛ فردي را ميشناسم که بابت يک ساعت مشاوره به افراد و بيزنس هاي خصوصي مبلغ 5.000.000 تومان حق المشاوره دريافت ميکند. ايشان در زمينه کاري خودشان جزو متخصصان تراز اول کشوري هستند درحاليکه هيچ مدرک مرتبطي هم ندارند؛ اما تخصص و علم حوزه کاريشان را بامطالعه و تحقيق شبانهروزي به دست آوردهاند. (رجوع کنيد به قانون شماره 28 و گفتههاي مايکل گلدول)
درباره این سایت